محکوم به گناه
مطالب رمانتیک وعاشقانه
هرکی تورو ازم گرفت الهی بیچاره بشه روزه قیامت که رسید مجرم و آواره بشه به آب آتیش میزنم فکرت نمیره از سرم می خوام فراموشت کنم اما بازم عاشق ترم طفلی دل عاشق من نشد تورو نگه داره فقط یادم میاد نوشت چشماتو خیلی دوست داره
معلمم دید و گفت:بچه اینا رویاست! گفتم:آقا از با هم بودن چی میدونید؟ گفت:در عالم رفاقت،رفیق همیشه تنهاست.. آمـــد امـــا در نگاهــش آن نوازش ها “نبــــــود… چشــم خواب آلـودش را مســتى و رویــا “نـــبود … لـب همــان لـب بود اما بوسـه اش گرمــى “نـداشـت …. دل همــان دل بود اما مســت و بى پـروا “نبــــود… غربت دیرینه ام را با تو قسمت می کنم تا ابد با درد و رنج خویش خلوت می کنم رفتی و با رفتنت کاخ دلم ویرانه شد من در این ویرانه ها احساس غربت می کنم . . . عمریست غم و درد نشانم داده در آتش سینه اش امانم داده رنجور ترین درخت باغش هستم هر بار مرا دیده تکانم داده
آسمان را بنگر که بعد صدها شب و روز مثل آن روز نخست گرم و آبی و پر از مهر ، به ما می خندد ! یا زمینی را که دلش از سردی شبهای خزان ، نه شکست و نه گرفت ! بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید و در آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید زیر پاهامان ریخت تا بگوید که هنوز پر امنیت احساس خداست ماه من غصه چـــــرا ؟ تو مرا داری و من هر شب و روز آرزویم همه خوشبختی توست ! ماه من! دل به غم دادن و از یاس سخنها گفتن کار آن هایی نیست که خدا را دارند... ماه من! غم و اندوه اگر هم روزی مثل باران بارید یا دل شیشه ای ات، از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست با نگاهت به خدا، چتر شادی وا کن و بگو با دل خود که خدا هست، خدا هست ! او همانی است که در تارترین لحظه شب راه نورانی امید نشانم می داد... او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد همه زندگی ام غرق شادی باشد... ماه من! غصه اگر هست بگو تا باشد معنی خوشبختی بودن اندوه است... این همه غصه و غم این همه شادی و شور چه بخواهی و چه نه میوه یک باغند همه را با هم و با عشق بچیــن... ولی از یاد مبر پشت هر کوه بلند سبزه زاری است پر از یاد خدا و در آن باز کسی می خواند: که خدا هســـت، خدا هســـت و چــــــرا غصه؟ چـــــرا ؟ دل گرفته است گرفته است دلم بهایوان میروم و انگشتانم را بر پوست کشیده ی شب میکشم چراغ های رابطه تاریکند کسی مرا به افتاب معرفی نخواهد کرد کسی مرا به مهمانی تجشکان نخواهد برد پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنی
بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست
گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن
گفتی که نه باید بروم حوصله ای نیست
پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف
تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست
گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت
جز عشق تو در خاطر من مشغلهای نیست
رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت
بگذار بسوزند دل من مساله ای نیست
که بلندتر بگی بـــــمــــــون...
رو تنه درخت مدرسمون نوشتم:رفاقت زیباست،
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |