محکوم به گناه
مطالب رمانتیک وعاشقانه
کجای این جنگل شب پنهون میشی خورشیدکم
پشت کدوم سد سکوت پر میکشی چکاوکم چرا به من شک میکنی من که منم برای تو لبریزم از عشق تو سرشارم از هوای تو دست کدوم غزل بدم نبض دل عاشقم پشت کدوم بهانه باز پنهون کنم هق هقمو گریه نمیکنم نرو... آه نمیکشم بشین حرف نمیزنم بمون... بغض نمیکنم ببین سفر نکن خورشیدکم ترک نکن منو نرو نبودنت مرگ منه راهی این سفر نشو نذار که عشق من و تو اینجا به آخر برسه بری تو و مرگ من از رفتن تو سر برسه نوازشم کن و ببین عشق میریزه از صدام صدام کن و ببین که باز غنچه میدن ترانه هام اگر چه من به چشم تو کمم قدیمیم گمم آتشفشان عشقم و دریای پر تلاتمم گریه نمیکنم نرو. آه نمیکشم بشین حرف نمیزنم بمون. بغصض نمیکنم ببین توسط تیلور
نشانیهاست در چشمش، نشانش کن، نشانش کن! ز من بشنو که وقت آمد! کشانش کن، کشانش کن! برآمد آفتاب جان فزون از مشرق و مغرب بیا ای حاسد، ار مردی نهانش کن، نهانش کن! از این نکته منم در خون، خدا داند که چونمْ چون بیا ای جان روزافزون، بیانش کن، بیانش کن بیانش کرده گیر ای جان نه آن دریاست وآن مرجان نیآرامد به شرحش جان، عیانش کن عیانش کن عیانش بودِ ما آمد زیانش سودِ ما آمد اگر تو سود جان خواهی زیانش کن زیانش کن یکی جان خواهد آن دریا، همه آتش نهنگ آسا اگر داری چنین جانی روانش کن روانش کن هر آن کو بحربین باشد فلک پیشش زمین باشد هر آن کو نِی چنین باشد چنانش کن چنانش کن برون جَه از جهان زوتر درآ در بحر پرگوهر جهندهست این جهان بنگر جهانش کن جهانش کن اگر خواهی که بگریزی ز شاه شمس تبریزی مَپَرّان تیر دعوی را کمانش کن کمانش کن
توسط تیلور خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی بی وفا شه اونی که جونتو واسش گذاشتی خیلی سخته اون کسی که اومد و کردت دیوونه هوسش وقتی تموم شد بره و پیشت نمونه خیلی سخته واسه اون بشکنه یه روز غرورت ولی اون نخواد بمونه همیشه سنگ صبورت خیلی سخته اون که دیروز تو واسش یه رویا بودی از یادش رفته که واسش تو تموم دنیا بودی .... توسط تیلور خودم سرودم قشنگه؟؟؟ بی تو شب شد بی ستاره صبح شد بی مهتاب و بی نشانه عشق تو دیوانه ام کرد زیرکانه توسط تیلور دل خوشم با غزلی تازه همینم کافی ست توسط تیلور توسط تیلور يكي مي پرسد : اندوه تو از چيست ؟ ♥ هر که با احساس شد خواهد شکست ... این جواب سادگیست! ♥
منم که عاشقونه شعر چشماتو میگفتم...
توسط تیلور
امروز معلم عشق گفت :
دو خط موازی هیچگاه به هم نمیرسند !
مگر اینکه یکی از آنها خود را بشکند .
گفتم : من خودم را شکستم پس چرا به او نرسیدم ؟
لبخند تلخی زد و گفت :
شاید او هم به سوی خط دیگری شکسته باشد …....!!
تو مرا باز رساندی به یقینم کافی ست
قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست
گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست
آسمانی! تو در آن گستره خورشیدی کن
من همین قدر که گرم است زمینم کافی ست
من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه
برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست
فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز
که همین شوق مرا، خوب ترینم! کافی ست ...
کهنه فروش داد میزنه:چراغ کهنه میخریم...وسایل شکسته میخریم....
بی اختیار داد کشیدم کهنه فروش قلب شکسته میخری؟
بایه لبخند تلخ جواب داد اگه ارزش داشت نمیشکستتوسط تیلور
گل افتابگردون را گفتند:چرا شبها سرت را پایین میندازی؟؟
گفت:ستاره چشمک میزند نمیخواهم به خورشید خیانت کنم.
به سلامتی همه اونایی که مثل گل افتابگردون هستند ….
سبب ساز سكوت مبهمت كيست ؟
برايش صادقانه مي نويسم : براي آنكه بايد باشد و نيست .. توسط تیلور
هنوزم خیس میشه چشمام وقتی یاد تو می افتم...
هنوزم میای تو خوابم تو شبای پر ستاره...
هنوزم میگم خدایا کاشکی برگرده دوباره... توسط تیلور
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |