محکوم به گناه

مطالب رمانتیک وعاشقانه

 

یک شبی مجنون نمازش را شکست

 

بی وضو در کوچه لیلا نشست

 

عشق آن شب مست مستش کرده بود

 

فارغ از جام الستش کرده بود

 

سجده ای زد بر لب درگاه او

 

پر زلیلا شد دل پر آه او

 

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای

 

بر صلیب عشق دارم کرده ای

 

جام لیلا را به دستم داده ای

 

وندر این بازی شکستم داده ای

 

نشتر عشقش به جانم می زنی

 

دردم از لیلاست آنم می زنی

 

خسته ام زین عشق، دل خونم مکن

 

من که مجنونم تو مجنونم مکن

 

مرد این بازیچه دیگر نیستم

 

یک شبی مجنون نمازش را شکست

 

این تو و لیلای تو ... من نیستم

 

گفت: ای دیوانه لیلایت منم

 

در رگ پیدا و پنهانت منم

 

سال ها با جور لیلا ساختی

 

من کنارت بودم و نشناختی

 

عشق لیلا در دلت انداختم

 

صد قمار عشق یک جا باختم

 

کردمت آوارهء صحرا نشد

 

گفتم عاقل می شوی اما نشد

 

سوختم در حسرت یک یا ربت

 

غیر لیلا برنیامد از لبت

 

روز و شب او را صدا کردی ولی

 

دیدم امشب با منی گفتم بلی

 

مطمئن بودم به من سرمیزنی

 

در حریم خانه ام در میزنی

 

حال این لیلا که خوارت کرده بود

 

درس عشقش بیقرارت کرده بود

 

مرد راهش باش تا شاهت کنم

صد چو لیلا کشته در راهت کنم

توسط تیلور

 

نوشته شده در یک شنبه 12 خرداد 1392برچسب:,ساعت 13:19 توسط تیلور| |


آنقدر به مردم این زمانه

بی اعتمادم

که میترسم هرگاه از شادی به هوا بپرم


زمین را از زیر پایم بکشند                                                توسط تیلور


نوشته شده در یک شنبه 12 خرداد 1392برچسب:,ساعت 13:18 توسط تیلور| |


اسمش " تقصیر " است!

حالا تو هی بگو " تقدیر " و خودت را آرام کن              توسط تیلور



نوشته شده در یک شنبه 12 خرداد 1392برچسب:,ساعت 13:8 توسط تیلور| |

 

آهنگ زنگ من روی موبایلت با بقیه فرق داشت؛

ولی . . .

آهنگ زنگت رو موبایلم مثل بقیه بود !

تو به خاطر اینکه بفهمی منم . . .

و من به خاطر اینکه فکر کنم تویی . . .!!!

توسط تیلور

نوشته شده در شنبه 11 خرداد 1392برچسب:,ساعت 15:3 توسط تیلور| |

گفتمش اغازدرد عشق چیست؟

گفت اغازش سراسربندگیستگفتمش پایان ان راهم بگو

گفت پایانش همه شرمندگیست....

گفتمش درمان دردم رابگو...گفت درمانی ندارد بی دواست

گفتمش یک اندگی تسکین ان......

گفت تسکینش همه سوز و فناست......

توسط تیلور

نوشته شده در شنبه 11 خرداد 1392برچسب:,ساعت 15:2 توسط تیلور| |

چه گرمائی دارد این اتش عشق تو.قلب مرامی سوزاند....

  چه لذتی داردسوختن در اتش عشق تو....مراعاشق ترمیکند.......

چه زیباست خاکستر شدن ازگرمای عشق تو......

وچه نورانی است شعله های اتش این قلب سرخ تو.........

توسط تیلور

نوشته شده در شنبه 11 خرداد 1392برچسب:,ساعت 14:59 توسط تیلور| |

 

 آدمها مثله سایه اند!!

ازشون فرار کنی،

به دنبالت میدوند!

دنبالشون که بدویی،

ازت فرار میکنند!!

توسط تیلور

نوشته شده در شنبه 11 خرداد 1392برچسب:,ساعت 14:57 توسط تیلور| |

   

                                 همکلاسی غم های من

                                چه زود گذشت ترم با هم بودن

                                شاگرد اول عشق شدی و من

                               باز هم مشروط چشمانت شدم...

توسط تیلور

نوشته شده در شنبه 11 خرداد 1392برچسب:,ساعت 14:55 توسط تیلور| |

بنا به قول و قراری که داده بودم اینم از عکسا

ادامه مطلب هم فراموش نشه

 

 


:ادامه مطلب:
نوشته شده در شنبه 11 خرداد 1392برچسب:,ساعت 12:19 توسط تیلور| |

 

 

 

 چه مغرورانه اشک ریختیم

 

 

 

  چه مغرورانه سکوت کردیم

 

  چه مغرورانه التماس کردیم

 

  چه مغرورانه از هم گریختیم

 

  غرور هدیه شیطان بود

 

وعشق هدیه خداوند

 

  هدیه شیطان را به هم تقدیم کردیم

  هدیه خداوند را از هم پنهان کردیم...                   توسط تیلور

 

نوشته شده در جمعه 10 خرداد 1392برچسب:,ساعت 17:38 توسط تیلور| |

صفحه قبل 1 ... 22 23 24 25 26 ... 62 صفحه بعد



قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت